هواداران ایرانی فوتبال در دو جام جهانی معنای متفاوتی را از حسرت تجربه کردهاند. آنها که روزگاری در روسیه برای از دست رفتن توپ مهدی طارمی در بازی پرتغال اشک میریختند، حالا پس از شادی بیپایان بازیکنان تیم ملی ایران گریان هستند
مردمی که در نزدیک به سه ماه خیزش انقلابی در ایران عزیزان بسیاری را به خاک سپردند از طرفداران چند آتشه تیم ملی گرفته تا سارینایی که عاشقانه دورتموند را دنبال میکرد. هوادارانی که درخواستهای عجیبی از ملیپوشان نداشتند، نه باخت و حذف را میخواستند و نه حتی تحقیر بازیکنان. آنها تنها میخواستند بازیکنان، ملیپوش واقعی باشند و در روزهای غم و عزای عمومی مردم در کردستان، بلوچستان و کل ایران نه سیاهپوش که صدای آنها باشند.
امری که میتوانست حتی پس از برد سزاوارانه مقابل ولز با کمی فروتنی بازیکنان، محقق شود.
شادی پس از گل و برد در دقایق پایانی مهمترین بازی جام جهانی برای مردم رنجکشیده هم قابل درک بود اما چه نیازی به نمایش بیامان پایکوبی حتی پس از سوت پایان بازی بود؟
حتی نخواندن سرود هم میشود با برچسب درخواست مقامات رسمی یا انتخاب شخصی هر بازیکن توجیه شود؛ اما شادی بیپایان پس از سوت پایان بازی تا حدی که احتمال مصدومیت جهانبخش و قلیزاده به دلیل سربه سر شدن بود چه اهمیتی داشت؟ تا دستکم بخشی از خواست مردم عزادار و داغدیده توسط بازیکنان تیم ملیشان محقق شود.
شما میتوانستید با شایستگی برنده دیدار باشید و با فروتنی، بدون آنکه پیش چشم مردم کارلوس کیروش را مانند یک ابرقهرمان به هوا بیندازید جشن خود را به احترام سوگواران وطن در رختکن برگزار کنید